کد مطلب:225125 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:239

تحقیق مؤلف در مدیحه سرائی امام
ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی طیب الله رمسه در كتاب كشف الغمه می فرماید «مناقب الامام علی بن موسی الرضا علیه السلام رضا فی المناقب و امداد فضله متوالیة توالی المقانب و موالاته محمودة المبادی مباركة العواقب و عجایب اوصافه من غرایب العجائب و شرفه و نبله قد حلا من الشرف فی الذروة و الغارب، وصیت سؤدده قد شاع و ذاع فی المشارق و المغارب فلمو الیه السعد الطالع و لشانیه النحس الغارب اما شرب الاباء فاشهر من الصباح المنیر و اضوء من عارض الشمس المستدیر.

خلاصه معنی اینكه مناقب و فضایل حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله علیهما در صفحات لیالی متوالی و در وجنات ایام متعالی موالاتش محمودة المبادی و مصافاتش میمونة العواقب و عجایب اوصاف حمیده اش موجب غرابت و شرف و نبالتش بر قلل جبال راسیات شرف چون بدر لامع ساطع وصیت بزرگی و امامت و جلالتش بر اطباق سموات چون مهر درخشان درفشان و شرف منیرش در مشرق و مغرب فروزان مادحش سعید و نكوهنده اش پلید و شرف آباء عظامش مشهورتر از صبح منیر و روشن تر از شمس مستدیر است.

و بعد از این كلمات بیاناتی بلیغه در شرح اخلاق و مدح سمات و سیرت و صفات



[ صفحه 118]



و سریرت و دلایل و طریقتت و علامات و رویت حسنه و شرافت نفس شریف و ذات والا صفات و مقامات فخر و مباهات و علو مقام و سموقدر و بهاء و نمو فضل و سناء و فروغ علم و ضیاء آن حضرت و آباء عظامش كه ارض و سماء و فرش و عرش را فروگرفته و فروزان ساخته است مذكور می دارد و كلمات و اشارات و الفاظ و تركیبات ملیحه برشته بیان اندراج می دهد و در پایان آن می نویسد:



قال فیه البلیغ ما قال ذوالعی

و كل بفضله منطیق



و كذاك العدو لم یعدان قا

ل جمیلا كما یقول الصدیق



و بعد از آن شرحی از بیانات صدوق علیه الرحمه در مدح و ثنای این ذات همایون و نفس ولایت مقرون می نگارد و آنگاه این اشعار را كه در مدیحه آن حضرت معروض داشته رقم می كند:



ایها الراكب المجد قف العیس

اذا ما حللت فی ارض طوسا



لا تخف من كلالها ودع التا

دیب دون الوقوف و التعریسا



و الثم الارض ان رایت ثری

مشهد خیر الوری علی بن موسی



و ابلغنه تحیة و سلاما

كشذی المسلك من علی بن عیسی



قل سلام الاله فی كل وقت

یتلقی ذاك المحل النفیسا



منزل لم یزل به ذاكر لله

یتلو التسبیح و التقدیسا



دار عز ما انفك قاصدها

یرجی الیها آماله و العیسا



بیت مجد ما زال وقفا علیه

الحمد و المدح آالثناء حبیسا



ما عسی ان اوقل فی مدح قوم

قدس الله ذكرهم تقدیسا



هم هداة الوری و هم اكرم

الناس اصولا شریفة و نفوسا



ان عزت ازمة تندوا غیوثا

لو دجت شبهه تبدوا شموسا



شرفوا الخیل و المنابر لما

اقرعوها و الناقة العنتریسا



معشر حبهم یجلی هموما

و مزایاهم تجلی طروسا



كرموا مولدا و طالبوا اصولا

و زكوا محتدا و طالوا غروسا





[ صفحه 119]





لیس یشقی بهم جلیس و من

كان ابن شوری اذا ارادوا جلیسا



قمت فی نصرهم بمدحی لما

فاتنی ان اجر فیه خمیسا



ملاوا بالولاء قلبی رجاء

و بمدحی لهم ملات الطروسا



فترانی لهم مطیعا حنیئا

و علی غیرهم ابیا شموسا



یا علی الرضا ابتك ودا

غادر القلب بالغرام و طیسا



مذهبی فیك مذهبی و بقلبی

لك حب ابقی جوی و رسیسا



لا أری داءه بغیرك یشفی

لا و لا جرحه بغیرك یوسی



اتمنی لوزرت مشهدك العالی

و قبلت ربعك المانوسا



و اذا عز ان ازورك یقظان

فزرنی فی النوم و اشف التنیسا



انا عبدلكم مطیع اذا ما

كان غیری مطاوعا ابلیسا



قد تمسكت منكم بولاء

لیس یلقی القشیب منه دریسا



اترجی به النجاة اذا ما

خالف غیری فی الحشر ضرا و بوسا



فارانی و الوجه منی طلق

و اری اوجه الشناة عبوسا



لا اقیس الانام منكم بشسع

جل مقدار مجدكم ان اقیسا



من عددنا من الوری كان مرؤسا

و منكم من عد كان رئیسا



فغدا العالمون مثل الذنابی

و غدوتم للعالمین رؤوسا [1] .



كمال الدین محمد بن طلحه شافعی در مطالب السسؤول فی مناقب آل الرسول در ذیل احوال حضرت امام رضا علیه السلام می نویسد.

قد تقدم القول فی امیرالمؤمنین علی و فی زین العابدین علی و جاء هذا علی الرضا ثالثهما و من امعن النظر و الفكرة وجد فی الحقیقة وارثهما فیحكم كونه ثالث العلیین نما ایمانه و علا شانه و ارتفع مكانه و اتسع امكانه و كثر اعوانه و ظهر برهانه حتی احله الخلیفة المأمون محل مهجته و اشركه فی مملكته و فوض الیه امر خلافته و عقد علیه علی رؤوس الاشهاد عقدة نكاح ابنته و كانت مناقبه علیة و صفاته سنیة و مكارمه



[ صفحه 120]



حاتمیة و شنشنته اخزمیة و اخلاقه عربیة و نفسه الشریفة هاشمیة و ارومیته الكریمة نبویة فمهما عد من مزایاه كان علیه السلام اعظم منه و مهما فصل من مناقبه كان اعلا رتبة منه.

از این پیش به مناقب و فضایل امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی صلوات الله علیهما كه صفحات ارضین و سماوات از گنجایش آن بیچاره است اشارت رفت اینك علی الرضا علیه التحیة و الثناء سوم آن دو علی و در تمام مفاخر و مآثر و فواضل ثالث ایشان است.

و هر كس در ذات مقدسش با نظر دقیق و فكر عمیق بگذرد به حقیقت دریابد كه وی ثالث ایشان و وارث ایشان و صاحب مسند و محراب و منبر و مخبر و مسجد و منظر و حكم و علم و فتوی و حلم و تمام اوصاف حمیده و اخلاق ستوده و مراتب منیعه و شیم رفیعه و منصب و مقام ایشان و مقتدی و امام انام است و حكم خواهد كرد كه وی در هر مرتبه و منزلتی ثالث ایشان و دارای ایمان اتم و شأن اكمل و مكان رفیع و امكان بدیع است تابعینش بیشمار و معتقدینش بسیار و مخلصینش بیرون از اندازه تعداد و برهانش روشن تر از خورشید منیر و اعوانش برتر از كواكب مستنیر.

و علو عز و كمال سرمدی و فخر و جلال ایزدیش به آن مقام رسید كه خلیفه روزگار مأمون الرشید آن حضرت را از جان شیرین گرامی تر و از نسل و اولاد و اقارب و خواص و محارم خود دید و شریك مملكت عظیم و سلطنت جسیم خود گردانید و كار خلافت را به حضرتش تفویض نمود و در حضور خاص و عام دوشیزه ارجمندش را به عقد نكاح وی معقوده ساخت.

مناقب آن حضرت بلند و صفاتش ارجمند و هزاران حاتم گدای آستان جود و مكارمش و خوی طبیعت ولایت آیتش جهانیان را دلبند و مستمند نمود و اخلاقش عربیه یعنی به هیچ وجه مخلوط به نوبیة نبود و نفس همایونش هاشمیه و اصل و نژاد مباركش نبویه مزایا و صفات حسنه را به هر مقام رسانند از آن عظیم تر دارد و مناقب و مآثرش را به هر مقدار تفصیل دهند از آن برتر است.



[ صفحه 121]



بنده نگارنده گوید این اتفاق كه برای این حضرت صلوات الله علیه روی داد برای هیچ یك از ائمه هدی سلام الله علیهم پدید نگشت، با آن نص صریح پیغمبر صلی الله علیه و آله در خلافت و وصایت امیرالمؤمنین و آن بحار علوم و كمالات و سبقت ایمان و خدمات با سلام و آیات وارده در شأن و مقام و ولایت آن حضرت و حضور آنگونه اصحاب و شهود عادل و زوجه ی مانند فاطمه زهرا و اولاد آن حضرت و آن مقام مواخاة با رسول خالق ارضین و سموات و علم قضاوت كه از مختصات كار ریاست و امارت است و آن درجه سخاوت و شجاعت و فصاحت و بلاغت و سیاست و زهد و تقوی و عبادت و حفظ قرآن كریم و احكام شریعت كه همه اسباب عمده امامت است و آن قرب زمان، معذالك خلافت را به آن حضرت نگذاشتند با اینكه خود ایشان به مناقب و فضایل آن حضرت تصدیق و گواهی داشتند.

و احوال دو سبط جلیل پیغمبر و سایر ائمه هدی علیهم السلام در زمان بنی امیه و بنی عباس مشهور آفاق است و قدرت و عظمت سلطنت و شوكت و بسطت ملك مأمون و حشمت و كثرت جمعیت بنی عباس كه سی و سه هزار تن و اغلب خلفازاده و عظمای مملكت بودند و به ولایت عهد حضرت رضا سلام الله علیه به هیچ وجه رضا نمی دادند چه بسیار فزون تر و برتر از عهود سابقه بود معذلك پیشینیان از دست ندادند.


[1] ترجمه ي اشعار را در جلد 3 كشف الغمه ص 184 و 185 ملاحظه فرمائيد.